این ادعاها در حالی مطرح میشود که بسیاری، گواردیولا را یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال میدانند. با این حال، برخی از چهرههای برجسته فوتبال، مانند کاپلو، معتقدند که او بیشتر از آنکه به فوتبال خدمت کرده باشد، به آن آسیب رسانده است!
کاپلو خاطرات خوبی از همکاری کوتاه خود با گواردیولا در رم ندارد. او در مصاحبهای با ال موندو گفت: “او آمد و به من گفت که چگونه کارم را انجام دهم. به او گفتم: برو کمی قدم بزن و بعد برگردیم صحبت کنیم. بحث همینجا تمام شد.”
اما واقعیت این است که این بحث هنوز هم ادامه دارد. کاپلو و گواردیولا هنوز هم بر سر فلسفه فوتبالی این مربی کاتالان اختلاف نظر دارند.
کاپلو گفت: “تنها قهرمانی چمپیونزلیگ که او با منچسترسیتی به دست آورد، زمانی بود که در بازیهای حساس، دست به تغییرات عجیب و غریب نزد. اما در سالهای دیگر، چه در منچستر و چه در مونیخ، او همیشه میخواست خودش قهرمان باشد. او تغییراتی ایجاد میکرد و چیزهایی اختراع میکرد تا بگوید: این بازیکنان نیستند که پیروز میشوند، من هستم. همین غرور او باعث شد چندین قهرمانی چمپیونزلیگ را از دست بدهد. من به او احترام میگذارم، اما نظرم کاملاً واضح است. علاوه بر این، حتی اگر تقصیر او نباشد، او آسیب زیادی به فوتبال وارد کرده است.”
مشخص است که این موضوع جنبه شخصی دارد، اما کاپلو تنها کسی نیست که این ادعا را مطرح میکند…
بارسلونای درخشان پپ
درحالیکه دستاوردهای گواردیولا با منچسترسیتی، بهدلیل حمایتهای مالی، مدتهاست مورد بحث و اختلافنظر قرار دارد، تیم بارسلونای او تقریباً بهطور جهانی بهعنوان یکی از بزرگترین تیمهای تاریخ -و شاید حتی بزرگترین آنها- شناخته میشود. همانطور که ژاوی، هافبک کلیدی این تیم، اشاره کرد، این نهتنها بهخاطر «بردن همهچیز» بود، بلکه بهخاطر «نحوه بردن» آنها بود.
گواردیولا همانطور که همیشه خودش هم اعتراف کرده، شانس بزرگی داشت که تیمی را در اختیار گرفت که شامل کارلس پویول، ژاوی، آندرس اینیستا و البته لیونل مسی بود؛ تیمی که فقط دو سال پیش از آن لیگ قهرمانان را فتح کرده بود.
با این حال، نقش او در دوره موفقیت بیسابقه بارسا را بههیچوجه نمیتوان کماهمیت جلوه داد. او سبکی از بازی را پیاده کرد که بهترین عملکرد را از برخی از بااستعدادترین بازیکنان تاریخ بیرون کشید.
بارسا نهتنها توپ را بهشکلی درخشان حفظ میکرد، بلکه با شدت و جدیت برای پس گرفتنش تلاش میکرد و همین ترکیب مالکیت توپ و پرس سنگین بود که آنها را تقریباً بینقص میکرد.
در واقع، پیروزی 5-0 مقابل رئال مادرید در ورزشگاه نوکمپ در سال 2010 یک شاهکار ورزشی بود؛ یکی از لذتبخشترین نمایشهای فوتبال مالکانه که تا به حال دیده شده است. اما شاید همینجا بود که «مشکل» پپ شروع شد، چون تقریباً همه مربیهای دیگر در دنیا برای تقلید از «تیکیتاکا» دستبهکار شدند.
گواردیولا فوتبال را کشت
پاتریس اورا دو بار از نزدیک شاهد درخشش بارسلونا بود. این مدافع کناری فرانسوی در هر دو فینال لیگ قهرمانان اروپا که منچستر یونایتد در سالهای 2009 و 2011 مقابل بارسلونا شکست سنگینی خورد، در ترکیب اصلی تیمش حضور داشت.
او همچنین مجبور بوده تحمل کند که باشگاه سابقش در دهه گذشته جایگاه خود را بهعنوان قدرت برتر فوتبال انگلیس به منچسترسیتی تحت هدایت گواردیولا واگذار کرده است. به همین خاطر میداند که نظراتش درباره این مربی سابق اسپانیایی ممکن است مغرضانه تلقی شود.
با این حال اورا قاطعانه میگوید که هرچند “فکر میکنم گواردیولا یکی از بهترین مربیان تاریخ است اما با این حال با استراتژی هجومی تکراری و خودکارش فوتبال را کشت.”
اورا در برنامه “ریو فردیناند پرزنتز” توضیح داد: “وقتی این را میگویم، به این دلیل است که حالا ما ربات داریم. همه میخواهند مانند گواردیولا بازی کنند. دروازهبان باید شماره 10 باشد! همه میخواهند فوقالعاده بازی کنند، اما این تیکیتاکا را فقط گواردیولا میتواند اجرا کند. چرا همه از آن کپی میکنند؟ دیگر خلاقیتی نداریم. دیگر نابغهای در فوتبال نیست.
دیگر هیچوقت بازیکنی مانند رونالدینیو نمیبینید، چون وقتی جوان است، میدانید مربی به او چه میگوید؟ اگر توپ را پاس ندهی، میگذارمت روی نیمکت. اما همه فوتبال از خیابانها میآید.”
طرفدار بازیکنان نمایشی نیست؟
اشاره اورا به رونالدینیو هدفمند به نظر میرسد، هرچند باید گفت که افسانه اخراج این ستاره برزیلی توسط گواردیولا بلافاصله پس از به دست گرفتن هدایت بارسلونا در تابستان 2008، بعدها توسط هر دو طرف رد شد.
با این حال، تصور اینکه چنین بازیکن درخشان و غیرقابل پیشبینیای بتواند در ساختار سفت و سختِ ساخته شده توسط گواردیولا در نوکمپ شکوفا شود، دشوار است.
زلاتان ابراهیموویچ، دیگر شخصیت غیرعادی در فوتبال مدرن، قطعاً در چارچوب مدرسهمانند بارسلونا -که فارغالتحصیلان لاماسیا مانند مسی به آن عادت داشتند- احساس غریبی و محدودیت میکرد. به همین خاطر گواردیولا هنوز هم با این ادعا که نمیخواهد با بازیکنان آزاد کار کند، دست به گریبان است.
جک گریلیش مثال بارزی در این مورد است. این وینگر کمحرف شاید نقش کوچکی در موفقیت سهگانه سیتی داشته باشد، ولی بدون شک در اتحاد انتظارات را برآورده نکرده و دیگر شباهتی به استعداد هیجانانگیزی که در باشگاه سابقش یعنی استون ویلا داشت، ندارد.
بیانضباطی آشکار گریلیش در افت او نقش داشته ولی گواردیولا نیز به خاطر اینکه به نظر میرسد استعداد او را به خاطر منافع گروه سرکوب کرده، مورد انتقاد قرار گرفته است.
دیگر جادویی وجود ندارد
با این حال، منصفانه نیست که افول بازیکنان خلاق و نمایشی را تنها به گردن گواردیولا بیندازیم.
هافبکهای هجومی فوقالعادهای مانند کوین دیبروینه و برناردو سیلوا زیر نظر سرمربی سیتی شکوفا شدند و هرچند ممکن است از آنها خواسته شود سختتر از شماره 10های گذشته کار کنند، این نتیجه مسیری است که فوتبال در 15 سال گذشته طی کرده است.
همانطور که تیاگو آلکانتارا، فوتبالیست خارقالعاده و مورد علاقه گواردیولا، به گاردین گفت: “فوتبال ریتم و سرعت متفاوتی پیدا کرده است: سریعتر، فیزیکیتر. نقش شماره 10 تقریباً محو شده است. فوتبالیستها بیشتر کار میکنند، اما سریعتر، و به همین خاطر کمتر جادو و خیالپردازی در زمین میبینیم. آن بازیکنی که متفاوت است را از دست میدهید؛ آن بازیساز آرامی که تکنیک بینظیری دارد، دیگر فرصتی برای خودنمایی پیدا نمیکند.”